جزیره شاتر
جزیره شاتر- ساخته مارتین اسکورسیزی
مارتین اسکورسیزی کارگردانی است که اگر به کارنامه کاری او نگاه کنید به هر ژانری دستاندازی کرده است. گرچه تم اصلی کارهای او فیلمهای گانگستری ازجمله دار و دستههای تبهکاری است اما درام سیاسی و پلیسی هم در میان فیلمهای او دیده میشود. قهرمان در بیشتر کارهای او شخصی است که از پلههای پایین شروع میکند و با استفاده از هر ابزاری که در دست دارد اهداف خود را دنبال میکند. راننده تاکسی که میخواهد شهر را از فساد و پلیدی که دچار آن است رها کند. جیک لاموتا بوکسوری است که میخواهد دوباره به رینگ برگردد و برنده شود. اما کمتر در کارهای او ما در جهان روانی و ذهنی شخصیتها قرار داریم. از این نظر شاتر آیلند فیلمی متفاوت است.
خلاصه داستان
خطر لو رفتن داستان
تدی دنیلز کارگاه پلیس به همراه همکار جدید خود چاک به بیمارستان روانی اشکلیف که در جزیره شاتر است میرود تا پرونده مرموز ناپدید شدن یکی از بیماران آنجا را حل کند. در مسیر حل کردن این معما تدی احساس میکند توطئهای برای روانی جلوه دادن او در جریان است و به همه شک میکند حتی بهسلامت روانی خود. تا اینکه در انتها متوجه میشود خود او یک بیمار روانی است و تمام اینها نمایشی است برای درمان او. او خاطرات خود و جنایت کشتن همسر خود را به یاد میآورد. اما وانمود میکند که بهبود نیافته تا دکتران خاطرات او را با عمل مغز پاک کنند چون نمیتواند با خطرات خود زندگی کند.
یادداشت
شاتر آیلند فیلمی است با مایههای نوار. فضاهای تاریک و تیره، خط داستان پلیسی با مضمونی رازآلود و مایههای تئوری توطئه. مانند بسیاری از فیلمهای ازایندست شاهد هستیم کارگردان و فیلمنامهنویس در مسیر پیشروی داستان نشانهها و سرنخهایی برای قهرمان داستان و همچنین بیننده قرار میدهند. ازایندست فیلمها با این نوع داستانگویی میشود به باشگاه مبارزه دیوید فینچر و ممنتو اثر نولان اشاره کرد. وقتی برای بار دوم فیلم را میبینید احساس میکنید کارگردان به شما میگوید: «ببین من اینجا به تو گفتم اما تو دقت نکردی». شاتر آیلند هم از این جریان جدا نیست. رفتار عجیب مأموران پلیس، تیکهای عصبی لئورنادو دی کاپریو، رفتار پزشکان و پرستاران با او، همه گواهی از وضعیت خاص شخصیت هستند اما کمتر بینندهای برای بار اول به این مسئله پی میبرد چون کارگردانی قوی و کارکشته به نام اسکورسیزی باظرافت این نشانهها را در جایجای داستان قرار داده تا هم خط سیر داستان را مرموزتر جلوه دهد و هم استادی خود را نشان دهد.
از نقاط قوت فیلم میتوان به بازیهای استادانه و خیرهکننده بازیگران اشاره کرد. مخصوصاً استاد بن کینگزلی افسانهای و لئوناردو دی کاپریو. دی کاپریو بهتنهایی بار روایی عظیمی را به دوش میکشد. به صورتی که نمیشود تصور کرد بازیگر دیگری میتوانست این داستان با این شکل را جلو ببرد. بازیگران در نقشهای خود جاافتاده و منطقی به نظر میرسند. شاید تنها مشکلی که بتوان به فیلم گرفت موسیقی است. در بخشهایی که میخواهیم حس هیجان یا ترس را القا کنیم بار موسیقی از تصاویر جلوتر است. برای نمونه صحنه وارد شدن به بیمارستان را میتوان نام برد.
در کل میشود گفت شاتر آیلند فیلمی است که برای یکبار دیدن خوب است. سرگرم میکند. نفس شمارا در سینه حبس میکند. شگفتزدهتان میکند. اما درنهایت یکبار این کار را میکند. مخصوصاً اکنون در سینمای امروز این دست فیلمها زیاد ساختهشده. البته که کارگردانی استادانه اسکورسیزی و بازیهای خوب بازیگران تراز اول برای فیلم جزیره شاتر یک مزیت محسوب میشود. اما فیلمی نیست که در خاطره بماند. توصیه میکنم فیلم ممنتو نولان را ببینید و با این مقایسه کنید. حتماً تصدیق میکنید که آن فیلم مانند اسمش به خاطر ماندنیتر است.
- ۹۵/۱۰/۱۱