ایلیا داودی نامقی

وبلاگ شخصی

ایلیا داودی نامقی

وبلاگ شخصی

ایلیا داودی نامقی

ایلیا داودی نامقی هستم، ساکن تهران، زبان فرانسه خوانده ام و به ادبیات، هنر، سیاست، روانشناسی و خیلی چیزهای دیگر علاقه مندم، علاقه اصلیم اما سینماست،فیلم نگاه میکنم و به شما هم توصیه میکنم فیلم نگاه کنید، نه اینکه فقط ببینید، نگاه کنید، درباره فیلمها بخوانید و بنویسید. من هم سعی میکنم همین کار را بکنم

طبقه بندی موضوعی

۳ مطلب در شهریور ۱۳۹۷ ثبت شده است


شعله ور فیلم جدید حمید نعمت الله به سبک و سیاق چند فیلم اخیر او ما را با شخصیتی روبرو میکند که در حال سقوط است. اگر در آرایش غلیظ مسعود با مکر خودش و نیرنگ خودش سقوط میکند، اگر در رگ خواب مینا با عدم عزت نفس و سادگی خودش را به ورطه نابودی میکشد در شعله ور فرید که پدری سابقا معتاد و در حال ترک است با حقیر شمردن خود و حسادت به دیگران خود و اطرافیان خود را به دردسر می اندازد. همچنان تحقیر عضوی لاینفک از دنیای سینمای نعمت الله است (بوتیک، بی پولی، رگ خواب، شعله ور). شخصیت ها برای فرار از تحقیر و شرایطی که آنها را حقیر کرده دست به حرکاتی میزنند که یا بی نتیجه است یا به ضرر خودشان تمام میشود. فرید برای دور بودن از نگاه سنگین خانواده و تحقیر توسط آنها به بهانه کاری به سیستان و بلوچستان میرود و پسرش، نتیجه طلاق فرید از همسرش، بعد از مدتی برای دور بودن از مادر که قصد ازدواج دارد پیش پدر می آید، پدر میخواهد به پسرش نشان دهد آن آدم حقیری که همه نشان میدهند نیست اما همزمان غواصی که قهرمان ملی محسوب میشود به سیستان می آید و پسر فرید به او و کارش علاقه نشان میدهد. از اینجا تخم حسد و کینه فرید نسبت به غواص کاشته میشود و او سعی میکند هر طور شده غواص را خار و خفیف کرده و نظر پسرش را به خودش جلب کند. انتخاب سیستان و بلوچستان به دو جهت اهمیت و کارکرد داستانی قابل قبولی دارد. یک اینکه خود این اقلیم همواره قربانی محرومیت ها و تحقیرهایی بوده و این را از گوشه گوشه این خاک میشود حس کرد و دیگری این که میتوان آن را آینه درون آشفته و خشک و شعله ور فرید دید.  زمان فیلم کمی طولانی است و میشد با توجه به تمرکز داستان بر شخصیت فرید روند اتفاقات را سریعتر کرد چون برای برخی مخاطبان دنبال کردن  فرید به تنهایی در این مدت طولانی شاید سخت باشد. اما از طرف دیگر تصاویر فیلم جذاب و قاب ها چشم نوازند. گرچه خیلی از دنبال کنندگان کارهای نعمت الله مثل خودم معتقد هستیم که هنوز بوتیک بهترین کار اوست اما نمیتوان از تجریه دیدن شعله ور به سادگی گذشت. دنیای فیلمهای او همیشه دنیایی است که میخواهیم ببینیم ولی دوست نداریم در آن باشیم و این خود به تنهایی دلیل خوبی برای رفتن به سینما و تماشای کارهای اوست.

امتیاز: 3.5 از 5

  • محمد داودی نامقی

*خطر لو رفتن داستان فیلم*

چرا به سینما میرویم؟ ممکن است جواب هر کدام از ما به این سوال متفاوت باشد. برای دیدن بازی یک بازیگر خاص، برای دیدن فیلم یک کارگردان خاص، برای فراموش کردن مشکلات زندگی برای لحظاتی و غرق شدن در دنیای فیلم و حتی مشاهده اینکه قهرمان داستان (اگر وجود داشته باشد) چطور از پیچ و خم مشکلات زندگی عبور میکند. میتوانیم آنچه که نداریم و آرزوی دیدنش را داریم در سینما طلب کنیم، فقیر به سینما میرود که دنیای ثروتمندان را ببیند و ثروتمند به سینما میرود تا زندگی فقرا را تماشا کند. ما در سینما آرزوها و رویاهای خود را میجوییم. شاید بتوان گفت لاتاری نیز به دنبال تاثیر گذاشتن بر روی همین حس ماست.

امیرعلی و نوشین همدیگر را دوست دارند و رویای مشترک آنها برنده شده لاتاری آمریکاست. میخواهند با هم ازدواج کنند اما خانواده ها مخصوصا پدر نوشین راضی نیست. خانواده نوشین مشکل مالی دارند و پدر او نمیخواهد نوشین را به پسر بی پول و یه لا قبایی بدهد. در ادامه این مشکلات دوست پدر نوشین به او پیشنهاد میدهد تا دخترش برای کار مدلینگ به دبی برود. مدتی بعد از رفتن نوشین به دبی خبر خودکشی او میرسد و جسدش به کشور برمیگردد. امیرعلی به دنبال کشف راز این قتل به همراه مربی فوتبال خود موسی که از رزمندگان سابق است به دبی میرود و آنجا متوجه میشود نوشین گرفتار باند قاچاق دختران به دبی برای شیوخ عرب شده است و برای همین خودکشی کرده. آنها تصمیم میگرند از کسانی که مسبب مرگ او بوده اند انتقام بگیرند.

دوربین روی دست مهدویان به سبک دو کار قبلی اش اینجا آن کاربرد مستندگونه را ندارد چراکه دیگر شاهد یک ماجرای تاریخی بر اساس روایات واقعی نیستیم بلکه داریم داستانی ساخته و پرداخته نویسنده را میبینیم. اما نوع پیشبرد داستان و دکوپاژ هوشمندانه مهدویان مارادرگیر میکند و با خود تا انتها میکشاند. در تمام لحظه های فیلم ما تحت فشار عصبی هستیم و مشتمان را گره میکنیم. همراه امیرعلی بغض میکنیم و حرص میخوریم و عصبانی میشویم و این به معنای این است که کارگردان خوب بلد است ما را همراه خود کند. مشکل از آنجا شروع میشود که مهدویان زیرکانه از پاسخ به یک سوال طفره میرود: اگر دختران ما در اثر فقر برای کار از کشور خارج میشوند چرا باید یقه اعراب را گرفت؟ به معنای دیگر مهدویان هم مانند همفکران خود صورت مساله را پاک میکند، خیلی هوشمندانه هم این کار را میکند. در حقیقت فیلم فرصت نفس کشیدن به شما نمیدهد که بخواهید به این مساله فکر کنید. باید به مهدویان برای فن کارگردانی اش تبریک گفت و همزمان از او پرسید آیا این خطرناک نیست که ما قتل ناموسی را در لفافه ای زیبا و خوش رنگ لعاب به مردم بخورانیم؟ مردمی که بدون توجه پیام و پیامد این نوع تفکر در انتهای فیلم بعد از گرقتن انتقام هیجان زده دست میزنند و سوت میکشند... آیا همفکران آقای مهدویان برای حل تمام مسائل و معضلات میخواهند چاقو به دست بگیرند؟ باید دقت کنیم که این  چه پیامی که است که به نوجوانان خود میدهیم. به شخصه فیلمهای قبلی مهدویان را به دلایل گفته شده بسیار بیشتر از این فیلم او میپسندم .

امتیاز: 2.5 از 5

  • محمد داودی نامقی

چگونه میتوان در دنیایی زندگی کرد که ایجاد کوچکترین صدا منجر به مرگ شما میشود؟
این ایده فیلم «مکان ساکت» است. در دنیایی آخر الزمانی موجوداتی بیگانه به روی زمین هجوم آورده اند که نابینا هستند اما حس شنوایی فوق العاده ای دارند و با کوچکترین صدایی شمارا شکار میکنند. با اینکه ایده فیلم زیباست اما میتوانست با کمی بی سلیقگی به فیلمی درجه چندم، حوصله سر بر و اثری در ادامه هزاران فیلم بی مزه و مزخرف ژانر ترسناک تبدیل شود. در «مکان ساکت» اما جان کرازینسکی به همراه نویسندگان هوشمندانه خانواده ای را در بطن این جهنم آرام قرار میدهند. خانواده ای که تمام تلاش خود را میکنند تا در کنار هم بمانند و از هم محافظت کنند. خانواده ای که بر حسب اتفاق دختر ناشنوایی هم دارد، دختری که رابطه اش در اثر یک فاجعه رخ داده برای خانواده با پدر خود تیره شده و حال هم باید با شیاطین هولناک دنیای بیرون دست به گریبان باشد و هم با شیاطین درون خودش. همین ظرایف این فیلم را از صرف فیلمی متعلق به بدنه ژانر وحشت خارج و به فیلمی درگیرکننده و احساسی بدل میکند. آنجا که المانهای وحشت برای همه ما تکراری و نخ نما شده درگیری حسی ما با خانواده ای در بطن حوادث خطرات را بالا برده و گریبان ما را تا انتها محکم نگه میدارد تا از مقابل صفحه نمایش جم نخوریم. شاید این نکته که جان کرازینسکی کارگردان/بازیگر و امیی بلانت در واقعیت هم زن و شوهر هستند و این واقعیت که جان کرازینسکی سخت تلاش کرد تا بازیگر ناشنوایی را برای نقش دختر به کار بگیرد همان جزئیاتی باشند که این فیلم را متمایز از فیلمهای دیگر این ژانر میکند.

امتیاز: 4 از 5

  • محمد داودی نامقی